گلدونه خونه ماگلدونه خونه ما، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 26 روز سن داره

مــــــــــــادرانـــــــــــــــــــه

دلبرانه

دو ماه چه زود گذشت انسان همیشه منتظر زمان خاصیه که فرا برسه و اون زمان براش مهمه ولی غافل از اینکه همین روزهایی که داره می گذره زندگیشه و زمان خاص. عزیزتراز جانمان دلبری می کند چه شیرین زبانی ها که نمی کند خدا می داند. ابتدا سر سفره صبحانه می نشیند روبروی ما کمی که می گذرد جایش را عوض می کند و میاید بغل دستمان می نشیند و رو به پدرش می گوید من با مامان دوستم دوست تو نیستم... می داند که این حرف حسادت شیرین پدرش را به دنبال دارد  در ادامه حرف زدنش می گوید ولی تو را دوست دارم. با او گاهی شوخی می نماییم می گوییم می خای از این بالا بپری پایین به صدای کشیده ای می گوید نه اونوقت تو دیگه دختر ندار، می خای دختر از کجا بیاری و ما می خندیم....
15 بهمن 1394
1